مردهای آن طرف
دست های سردشان از سنگ بود
آن سپاه سنگ دل
با صف آیینه ها در جنگ بود
مردهای این طرف
توی سینه آسمانی داشتند
خشمگین بودند و باز
خنده های مهربانی داشتند
ناگهان در این طرف
سینه یک آسمان پر نور شد
چشم شور دشمنان
لحظه ای از تابش آن کور شد
تیرها! ای تیرها!
نرم و بازیگوش از من بگذرید
مثل باران، مثل آه
از گلو و سینه و تن بگذرید
ناگهان تیری وزید
خون گرمی در هوا فواره زد
یک سوال سرخ بود
آمد و خود را به قلبی پاره زد
ظهر بود و آسمان
طرحی از داغ و دریغ و درد بود
توی آن، خورشید نیز
مثل یک مُرده کبود و سرد بود
والدین و مربیان گرامی میتوانید از این شعر به مناسبت روز عاشورا استفاده کنید.